سفارش تبلیغ
صبا ویژن
لوگوی وبلاگ
 

دسته بندی موضوعی یادداشتها
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :13
بازدید دیروز :0
کل بازدید :17241
تعداد کل یاداشته ها : 7
103/8/26
4:32 ص

بعــــــــــــد توِ، خودِ‌ خودِ خودت

 

خودی که منِ همیشه ام را هنگامه ی ِ به قضاوت نشستن درباره ی ِ خداییت؛ ناچار می کنی؛

مرا وا می گذاری با تناقض هایِ نا گریزی که از بالا و پایینِ حکمت هایت ، دچارش می شوم

مرا، این منِ کم اختیار را ناچار می کنی به نشستن های طولانی و چهارزانو و مستاصل ... بینِ خدایی خودت و بندگی بنده وارم ....

به گمانم

که آن بالاها، آن دورهایِ دست نیافتنی،بر بلندایِ هفت آسمانت که با نظم و تدبیر و قاعده و قانون؛ هوشمندانه عَلم کرده ای . . . رازی سخت و مخوف و بعید ، پنهان کرده ای

رازی که بهانه ی خلقت و این همه چون و چراییش شده .... رازی که جوابِ این همه سوال هایِ تکراری است بعدِ این همه سال زندگی در زمین ....

آفرینشت آفرین دارد! وقتی این همه رنگ و طعم و مزه را کنار هم می چینی

آفرینشت آفرین دارد ! وقتی این همه آدم هایِ غیر هم شکل می آفرینی

آفرینشت سوال برانگیز می شود ! وقتی آدم ها درد می کشند، وقتی رنج می آید؛ جنگ می شود، زمین می لرزد؛سونامی از راه می رسد و چند ماهه ها را با خود می برد ....

وقتی سرطان می آید و می نشیند در تارو پودِ وجودِ عزیزترین ها... بعد دستانم دراز می شود ...همه همت می شوم برایِ‌ حفظش، سلامتیش، نگهداریش... همه حکمت می شوی برای بردنش برای نماندنش

باور کن

باور کن

من خیلی کم می شوم وقتی اتفاق ها، اینسان رخ می دهند و همه ی اندازه ام را ؛ علامت سوال می کنند ؛ سوال هایِ بی جواب و تکراری ....

کجایِ‌خلقتت می رسم به جوابِ معمایِ زندگی؟


92/10/17::: 11:42 ص
نظر()